از ديروز گفتم ، از امروز گفتم ، از تلخى از شيرينى زندگى ، از غم از غصه ، از آه از ناله ، از بى وفايى بى منت ، از آشيانه پرنده مهاجر ، از زير و روى زندگى خوب نوشتم .
خوب و بدش با توست كه وقت پر ارزشت را براى خواندن نوشته هاى من ميگذارى .
امشب از چيزى ديگر مينويسم ، از راز .
از محدوده بى كمو كاست يك مرز كه از دست به دست شدنها از كنايه ها از برگ برگ زندگى ، فاصله ها ، ديگر نميگويم اى كاش چون در آن معنى خاصى نميبينم ، معنى زندگى هنوز باز برايم نامفهوم مانده ، هنوز رؤياى كودكى كابوس شبهاى بى ستاره ام شده
:: برچسبها:
هنوز كودكم ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
:: ادامه مطلب ...